روانشناسی فراخود

توسعه دانش و روش

ارتباط بدون خشونت (NVC)

ارتباط بدون خشونت (NVC)

  nvc  در نگاه اول به معنای ارتباط بدون خشونت است و می توان آن را، فرایند ارتباط یا زبان محبت نامید.

 بنابراین ظاهراً گمان می‌کنیم که دقیقاً می‌دانیم از چه چیزی حرف می‌زنیم اما …..

از آنجایی که زبان نقش مهمی در شکل‌گیری یا از بین رفتن همدلی و همراهی میان انسان‌ها دارد، گاهی انتخاب چند کلمه یا جمله، می‌تواند تنشی را که میان دو نفر، شکل گرفته، آرام کند یا بالعکس، چنان آتشی برافروزد که هر دو طرف در شعله‌هایش بسوزند.

بسیاری از تنش‌ها، سختی‌ها و خشونت‌هایی که در ارتباط میان انسان‌ها پیش می‌آید، اجتناب‌ناپذیر است اما کافی است انسان‌ها بیاموزند الگوی ارتباطی خود را اصلاح کنند.

خود ما هم در فارسی از تعبیرهایی مثل: زخم زبان استفاده می‌کنیم و این را پذیرفته‌ایم که زبان و کلمات، می‌توانند اثری عمیق و ماندگار داشته باشند و علاوه برآن حامل انرژی مثبت و منفی باشند.

به طورکلی nvc به تسلط کلامی و ارتباطی ما مربوط می شود و توانمندی ما را برای انسان بودن در شرایط سخت تقویت می‌کند.

این روش انسان را به سمت اصلاح بیان خود و گوش دادن فعال به دیگران هدایت می‌کند، تا به جای واکنش‌های زودهنگام و از سر عادت، به کلمات و جملاتمان دقت کرده و آگاهانه، رفتارکنیم.

در ارتباط بدون خشونت ما می آموزیم در هر موقعیتی آنچه را که انتظار داریم واضح و شفاف بیان کنیم.

علاوه بر آن یاد می‌گیریم: زمانی که با دیگران درارتباط هستیم، با آنان محترمانه و همدلانه رفتارکنیم؛ نیازهای اساسی‌ای که در اعماق وجود خود و دیگری است را ببییم و بشنویم و این پیام‌ها را از قضاوت‌های خودمان تفکیک کنیم، تا بتوانیم رفتار و شرایطی که ما را تحت تاثیر قرار داده است، تشخیص دهیم.

این روش، شاید ساده به نظر برسد اما تحولی بزرگ را در انسان به وجود می آورد.

همه‌ی ما در زندگی جویای محبت هستیم. جریانی بین خود و دیگران که براساس نثار محبت از صمیم قلب است اما باید این نکته را درنظر داشته باشیم که؛ در به کارگیری فرایند ارتباط تنها محبت لازم نیست! و نباید این انتظار را از طرف مقابل داشت که او نیزحتماً زبان محبت بداند یا حتی تمایلی به برقراری ارتباط محبت آمیز داشته باشد.

کافی است ما خود به اصول فرایند ارتباط پایبند، و طوری رفتار کنیم که نشان دهد محبت تنها انگیزه ما است.

در این فرایند دیگران نیز اندک اندک با ما همراه می‌شوند و سرانجام قادر خواهیم بود با مهربانی به یکدیگر پاسخ دهیم.

البته نمی‌شود این ادعا را داشت که همیشه خیلی سریع و آسان به این مرحله می‌رسیم. اما مطمئن باشید که اگر ما به اصول و فرایند ارتباط پایبند، باشیم نتیجه‌اش حتماً شکوفایی محبت و همراهی متقابل است.

لازم است بدانیم که در فرایند ارتباط، در رسیدن به یک میل مشترک و متقابل برای نثار محبت از صمیم قلب لازم است آگاهیمان را بر چهار عرصه متمرکز می‌کنیم، چهار مرحله‌ای که  فرایند ارتباط محسوب می‌شوند:

۱_ ارتباط ۲_ احساس‌ها ۳ _ نیازها  ۴_تقاضاها

اولین مرحله درفرآیند ارتباط این است که: مشاهده گر خوبی باشیم، یعنی طرف مقابل را خوب ببینیم، خوب بشنویم و پیام هایی که به ما منتقل می شود را از قضاوت های شخصی خود تفکیک کنیم و عجولانه برداشت نکنیم.

باید آنچه را که در یک موقعیت اتفاق می‌افتد، دقیق مشاهده کنیم، یعنی: مشاهده دقیق گفته‌ها، شنیده‌ها و رفتارها فارغ از اینکه به زندگی ما غنای بیشتری می‌دهند یا خیر؟ (خیلی ساده، فقط بگوییم چه چیزی را مشاهده می‌کنیم. صرف نظر از اینکه آنچه را که مشاهده می‌کنیم دوست داریم یا خیر) مشاهده‌ ای بدون هرگونه قضاوت و ارزیابی.

در مرحله دوم باید بتوانیم احساسات خود را تشخیص دهیم. یعنی متوجه شویم که آن چه دیده‌ایم، چه احساساتی در ما برانگیخته است. همچنین باید بکوشیم این احساسات را تا حد امکان برای طرف مقابل بیان کنیم. آیا رنجیده‌ایم؛ ترسیده‌ایم؛ خوشحالیم؛ متعجبیم؛ عصبانی هستیم یا…؟

مرحله سوم، تشخیص نیازهاست. اگر احساسی در ما برانگیخته شده، احتمالاً نیاز یا انتظاری داشته‌ایم که تأمین نشده است. شناخت نیاز یعنی شناخت ریشه­ی احساس.

 بسیاری از خشونت‌ها در ارتباط به این علت شکل می‌گیرند، که ما به طرف مقابل نمی‌گوییم واقعاً چه نیاز و انتظاری داریم.

بعنوان مثال: ممکن است یک مادر این سه مرحله را با دختر نوجوانش اینگونه بیان کند:

مریم! وقتی من وسایلت را در اطراف خانه، زیر میز و کنار تلویزیون می‌بینم خیلی عصبانی می‌شوم. این خانه متعلق به چند نفر است و من می‌خواهم خانه منظم باشد. او فوراً باید وارد مرحله چهارم شود و تقاضای مشخصش را بیان کند. مثلاً بگوید:

ممکن است وسایلت را در اتاق خودت یا در جای مشخصی بندازی؟

 مرحله چهارم، بیان صریح خواسته است. یعنی به طور مشخص به طرف مقابل بگوییم از او چه می‌خواهیم و دوست داریم چگونه رفتار کند.

ما معمولاً از این که صریح و ساده به طرف مقابل بگوییم چه می‌خواهیم، رودربایستی داریم. آن را به شکل سلبی مطرح می‌کنیم و نه ایجابی. یعنی نمی‌گوییم چه کار کن بلکه می‌گوییم چه کارهایی نکن. حالا طرف مقابل باید حدس بزند که چه کارهایی باید بکند تا ما راضی شویم.

این جمله را در نظر بگیرید:

به وقت ما بی‌احترامی نکن.

این جمله سلبی است. کسی که این جمله را می‌شنود، نمی‌داند دقیقاً باید چه کار کند. اما جمله‌ زیر را در نظر بگیرید:

یک یا دو بار تأخیر برای همه­ی ما پیش می‌آید. اما اگر در جلسه‌ای تأخیر داشتی، جلسه­ی بعد انتظار داریم یک ساعت قبل از همه، این‌جا نشسته باشی و…

بدین ترتیب فرایند ارتباط از یک سو، بیان واضح مطالب به شیوه کلامی و یا روش‌های دیگر در چهار مرحله است و از سوی دیگر دریافت مطالب دیگران نیز در همین چهار مرحله است.

 یعنی ابتدا پی ببریم دیگران چه چیزهایی مشاهده می‌کنند، چه احساسی دارند و نیازشان چیست. وقتی این سه مرحله را طی کردیم آنگاه با شنیدن تقاضایشان وارد مرحله چهارم می‌شویم و کشف می‌کنیم که چه چیزی زندگی آنها را غنی می‌کند.

وقتی تمرکز و توجه خود را بر این چهار مرحله معطوف کنیم و کمک کنیم که دیگران هم چنین کنند، جریان متقابلی به وجود می‌آید، تا محبت به صورت طبیعی این گونه ظاهر شود:

من مشاهده می‌کنم، احساس می‌کنم و نیاز دارم و تقاضا می‌کنم تا زندگی ام غنی شود.

تو مشاهده می‌کنی، احساس می‌کنی و نیاز داری و تقاضا می‌کنی تا زندگی‌ات را غنی‌ سازی.

شما باید یاد بگیرید که برای درک بهتر احساس‌ها خوب گوش کنید، نیازهایتان را بیان کنید و جواب‌هایی را که هرگز نمی‌خواستید بشنوید را بپذیرید. بفهمید که قرار نیست همیشه همدیگر را خوشحال کنید.

 باید یاد بگیرید که رشد کنید، یکدیگر را بپذیرید و عشق بورزید تا به رضایت برسید.

پس nvc کمک می‌کند تا رابطه ما با خودمان و دیگران به گونه‌ای برقرار شود که محبت در وجودمان شکوفا شود.

همچنین nvc ما را راهنمایی می‌کند، تا شیوه ابراز خود و گوش دادن به دیگری را با تمرکز بر چهار مرحله بازسازی کنیم:

 آنچه مشاهده می‌کنیم، احساس می‌کنیم، نیاز داریم و آنچه را برای غنای بیشتر زندگیمان تقاضا داریم.

دیدگاه‌ها ۵