روانشناسی فراخود

توسعه دانش و روش

کتاب طرز فکر نویسنده

کتاب طرز فکر نویسنده

خلاصه کتاب

نویسنده : کارل دوک 

مترجم : شهلا ثریا صفت 

انتشارات : نشر نوین

دکتر کارل اس دِوک ، به عنوان یکی از برجسته ترین محققان جهان در زمینه ی شخصیت ، روان شناسی اجتماعی و روان شناسی در زمینه ی شخصیت ، روان شناسی اجتماعی و  روان شناسی  رشد در نظر گرفته می شود. او استاد روانشناسی در دانشگاه کلمبیا و استنفورد همچنین عضو آکادمی علوم و هنر آمریکاست. کتاب علمی (نظریه ها خویشتن،نقش آن درانگیزش، شخصیت و توسعه) توسط سازمان همیاری آموشی جهان به عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شد.

«دوک با کمک پژوهش های هوشمندانه اش و قلم شیوا و جذابی که دارد نشان می دهد که چگونه باورهایی که درمورد توانایی هایمان داریم برنحوه ی یادگیری ما و مسیری که در زندگی طی می کنیم تاثیر می گذارند.» (بیل گیتس)

دکتر دوک درمقدمه ی کتاب بیان می کند کار من بخشی از یک سنت روانشناسی است که نشان دهنده ی قدرت باورهای مردم است. ممکن است از وجود این باورها آگاه نباشیم اما آنها به شدت روی خواسته هایمان و موفقیت هایمان تاثیر گذارند.

این کتاب به شما نشان می دهد که چگونه تغییر باورهای مردم ، حتی ساده ترین باور ها می تواند اثرات عمیقی داشته باشد.

در این کتاب می آموزید که چگونه باوری ساده درمرود خودتان بخش بسیار بزرگی از زندگیتان را هدایت می کند!

سوال اول : چرا مردم متفاوتند؟ چرا برخی افراد باهوش تر یا خلاق ترند؟

در این زمینه کارشناسان به دو گروه به نظریه های مختلف تقسیم می شوند :

  • گروه اول : براین باورند که یک اساس فیزیکی قوی برای این تفاوت ها وجود دارد. منظور از این تفاوت های فیزیکی برجستگی روی جمجمه ،اندازه و شکل آن(جمجمه شناسی) است که امروزه آن را با نام ژن می شناسیم.
  • گروه دوم : براین باورند که تفاوت ها، ناشی از تجربه، آموزش و شیوه های یادگیری افراد و پس زمینه ی هر شخص است.

قهرمان بزرگ دیدگاه دوم، آلفرد بینه مخترع آزمون IQ  بود. بینه این تست را طراحی کرد تا ثابت کند تفاوت های فردی در هوش کودکان با آموزش و تمرین می تواند تغییر اساسی کند.

بینه در یکی از کتابهایش با نام (ایده های مدرن دربهره کودکان) پس از بررسی صدها کودک که با مشکل یادگیری دست به گریبان بودند بیان کرد : (( چندتن از فلاسفه مدرن ادعا می کنند که هوش افراد ثابت است و قابلیت رشد ندارد ! باید به این بدبینی وحشیانه واکنش نشان داد چرا که با تمرین و آموزش و مهم تر از همه روش موفق به افزایش توجه ، حافظه و قضاوت هایمان می شویم و به معنای واقعی کلمه از گذشته باهوش تر میشویم.))

در تایید سخنان بینه به جمله ی گیلبرت گوتلیب عصب شناس برجسته توجه کنید که می گوید : ( نه تنها ژن ها و محیط در رشد با یکدیگر همکاری می کنند بلکه ژن ها نیازمند ورودی هایی از محیط هستند تا به درستی کار کنند.)

دو طرز فکر درباره ی زندگی :

  1. طرز فکر ثابت : طرز فکر ثابت یعنی باور داشتن به ویژگی های تغییر ناپذیر. این طرز فکر فوریتی ایجاد می کند که خودتان را بارها و بارها اثبات کنید. در طرز فکر ثابت شما دائماً نگران قضاوت دیگران هستید و از خود می پرسید آیا موفق می شوم یا شکست می خورم؟ باهوش به نظر می رسم یا کند ذهن؟ احساس یک برنده را خواهم داشت یا بازنده ؟
  2. طرز فکر رشد : بر اساس ویژگی های اولیه ی خود را پرورش دهید. افراد ممکن است در موارد زیادی از جمله علایق، خلق و خو و سرشت با یکدیگر متفاوت باشند اما همه ی افراد می توانند از طریق ممارست و تجربه رشد کنند. افراد با این فکر بر این باورند که توانمندی واقعی افراد نامشخص است و پیش بینی آن چه می توان با تلاش و پشتکار به دست آورد ناممکن است.

به مثال های زیر توجه کنید:

داروین و تولستوی کودکانی عادی بودند، بن هوگان گلف باز مشهور در کودکی فاقد ظرافت و آمادگی جسمانی برای ورزش بود. سیندی شرمن عکاس بزرگ قرن بیستم در اولین دوره ی عکاسی خود مردود شد.از این دست مثالها به وفور یافت میشود.

دکتر دوک از مخاطب خود می پرسد چرا هنگامی که می توانید بهتر شوید (طرز فکر رشد) وقتتان را صرف اثبات عالی بودن می کنید (طرز فکر ثابت).

زمانی که شروع به درک طرز فکر ثابت و رشد می کنید متوجه می شوید چگونه اعتقاد به اینکه ویژگی ها غیر قابل تغییرند به مجموعه ای از افکار و اعمال اشتباه منجر می شود و چگونه اعتقاد به توانایی رشد ویژگی ها، مجموعه ای از افکار و اعمال را به بار می آورد که شما را در مسیر پیشرفت و موفقیت قرار می دهد.

خود بینشی : چه کسی شناخت دقیقی از دارایی ها و محدودیت های خویش دارد؟

مطالعات نشان می دهد که مردم در برآورد توانایی هایشان بسیار بد هستند. افراد تا حد زیادی عملکرد و توانایی هایشان را اشتباه برآورد      می کنند . تقریبا تمامی این برآورد های غلط مربوط به افرادی است که طرز فکر ثابت داشتند. افراد با طرز فکر رشد به طور شگفت آوری دقیق تر هستند.

«اگر همانند افراد دارای طرز فکر رشد باور به ارتقای خود داشته باشید پذیرای اطلاعات دقیقی درباره ی توانایی های فردی خود خواهید بود.»

بررسی عمیق تر فکر ها :

زمانی که وارد طرز فکری می شوید گویا وارد جهانی جدید شده اید. در جهانی که صفات ثابتی دارد موفقیت یعنی اثبات هوش و استعداد و ثابت کردن خودتان.

در جهان دیگر (رشد) که ویژگی های در حال تغییر دارد موفقیت به معنای ارتقای خودتان برای یادگیری مسائل جدید است. به معنای توسعه ی خودتان.

طرز فکر ها صرفا باورهای ما هستند، اگرچه قدرتمندند اما تنها چیزی در درون ذهنتان هستند و می توانید ذهن خود را تغییر دهید.

بیماری مدیر عامل!

صحبت کردن به گونه ای مانند حکمرانی کردن و تمایل به عالی و بی نقص دیده شدن بیماری مدیرعامل نامیده می شود.

برخی افراد با طرز فکر ثابت خود را ستایش کنندگان سرگرم می کنند و انتقاد های صحیح وارده را جدی نمی گیرند. همین امر باعث عقب گرد هر روزه ی آن ها می شود.

اما همه ی افراد به بیماری مدیرعامل مبتلا نمی شوند افراد با طرز فکر رشد به طور منظم با کاستی های خود مقابله می کنند.

توسعه فراتر ازمکان :

گاهی اوقات افردی با طرز فکر رشد خود را آنقدر توسعه می دهند که کارهای غیر ممکن ، ممکن می شود.

در سال ۱۹۹۵ کریستوفر ریو(بازیگر) از اسب افتاد و به طور کامل قطع نخاع شد. علم پزشکی از درمان او بازماند و پزشکان از او خواستند با شرایط جدیدش سازگار شود. اما ریو برنامه ورزشی سختی را شروع کرد که مستلزم حرکت تمام قسمت های بدنش بوسیله ی تحریک الکتریکی بود. در کمال ناباوری پس از پنج سال تلاش بی وقفه ، دستهایش شروع به حرکت کرد و به مرور حرکت کامل بالا تنه اش را توسعه داد بلکه شیوه ی تفکر علم در مورد سیستم عصبی و توانمندی های آن برای بازیابی را نیز تغییر داد.

شکست:

باید بدانید در هر دوی طرز فکر ها امکان شکست وجود دارد و شکست در هردوی آنها تجربه ی دردناکی است. در طرز فکر رشد شکست شما را تعریف نمی کند این در حالی است که در طرز فکر ثابت، شکست به ضربه ی روحی فراموش نشدنی ای تبدیل می شود.

فکر به تلاش کردن باوجود این شکست خوردن و جایی برای بهانه باقی نگذاشتن بدترین ترس در طرز فکر ثابت است.

افراد با طرز فکر ثابت پس از شکست خوردن به جای تلاش برای یادگیری و جبران، وقتشان را صرف بازیابی عزت نفسشان می کنند برای مثال ممکن است به دنبال افرادی باشند  که بدتر از خودشان هستند چرا که عملکرد ضعیف آنها باعث می شود حس بهتری پیدا کنند.

بهانه تراشی، راهکاری برای فرار در طرز فکر ثابت است.

افراد با طرز فکر ثابت برای هر اشتباهی که میکنند بهانه می آورند. جملاتی مانند:

هیچ گاه تقصیر من نیست

درد جسمانی باعث شد کارم را درست انجام ندهم

قربانی شایعات دیگران شدم 

هوای نامساعد باعث شکست من شد و…

جان وودن مربی بزرگ بسکتبال می گوید : شما بازنده نیستید مگر زمانی که شروع به سرزنش کنید

منظور این است که اگر اشتباهاتتان را انکار نکنید همچنان می توانید از آنها یاد بگیرید.

افسردگی:

در این بخش از کتاب نویسنده به بررسی افسردگی در میان دانشجویانش می پردازد و متوجه می شود دانشجویان با طرز فکر ثابت افسردگی بیشتری داشتند دلیل این بود که آنها بیش از حد به مشکلات و موانع فکر می کردند و این فکر که شکست به معنای بی کفایتی و بی ارزشی بود آن ها را عذاب می داد.

در حالی که افراد با طرز فکر رشد هر چه بیشتر احساس افسردگی می کردند بیشتر تلاش می کردند تا با مشکلاتشان مواجه شوند.

در واقع از نحوه ی عملکرد آن ها به سختی می شد به میزان درماندگی و حزنشان پی برد.

ورزش ، طرز فکر یک قهرمان :

در ورزش همه به استعداد باور دارند در واقع ایده ی استعداد ذاتی از ورزش ریشه می گیرد با اینحا نمونه های بسیار زیادی از ورزشکاران بزرگ بدون داشتن استعداد ذاتی و با طرز فکر یک قهرمان به بالاترین حد خود رسیدند.

محمد علی کلی ، مایکل جردن ، بیب روث ، ویلما رودلف و … هیچ کدام استعداد ذاتی نبودند بلکه طرز فکر قهرمان و ذهن قدرتمند، آن ها را به ورزشکارانی بی بدیل تبدیل کرد.

نویسنده در این بخش به روایت داستان این بزرگان می پردازد و به شما نشان می دهد باورهایتان تا چه میزان قدرتمند هستند.

«ورزشکارانی که طرز فکر رشد دارند ، موفقیت در یادگیری و بهبود می بینند نه فقط در برنده شدن»

طرز فکر در روابط عاشقانه :

برای بررسی این موضوع دوک بیش از صد نفر را مورد بررسی قرار داد و از آن ها خواست از تجربه ی تلخ طردشدگی در روابط عاطفی صحبت کنند. 

افراد با طرز فکر ثابت احساس میکردند مورد قضاوت قرار گرفته اند و برچسب طرد شدگی تا ابد روی پیشانی شان است!

هدف شماره یک این افراد انتقام گرفتن بود. آنها بدنبال فرصتی برای جبران حس بدی که تجربه کردند بودند و گمان می کردند  طرف مقابل باید تاوان بدهد.

اما افراد با طرز فکر رشد تمایلی به انتقام نداشتند ، آن ها از این رابطه درک کردن ، بخشیدن و ادامه دادن را آموختند. هدف اول این افراد بخشش بود. زنی می گفت من قدیس نیستم اما برای آرامش خودم باید ببخشم و فراموش کنم.

در فصل اخر نویسنده از کودکان و بزرگسالی که شیوه ی استفاده از توانایی هایشان بواسطه طرز فکر رشد را پیدا کردند سخن می گوید و شیوه ی یادگیری آن را مفصل شرح میدهد.

پیشنهاد میکنیم برای یادگیری دقیق مفاهیم و تسلط هر چه بیشتر روی مطالب ، کتاب را به طور کامل بخوانید.

دیدگاه‌ها ۲