نگاهی به کارکردهای شخصیت شناسی، برای عامه تا روانشناسان
یکی از جالب ترین مباحث روانشناسی که معمولاً مورد علاقه تمام افراد قرار می گیرد ،نظریه های شخصیت است .نظریه های شخصیت علاوه بر اینکه در حوزه های روانشناسی و مشاوره کاربرد فراوانی دارد، در بخش های آسیب شناسی روانی، نظریه های روان درمانی، تفاوت های فردی و غیره نیز مورد بررسی قرار می گیرد. هر آنچه که ما در طول زندگی به دست آوردهایم همه و همه تحت تاثیر شخصیت و افرادی است که با آنها تعامل داریم. از نظر ریشهای کلمه شخصیت معادل کلمه personality انگلیسی ست که به معنی نقاب یا ماسکی است که در یونان، روم قدیم بازیگران تئاتر بر چهره میگذاشتند و نقاب به ظاهر بیرونی یا ظاهر علنی افراد اشاره دارد.
تعریف شخصیت از دیدگاه روانشناسان
شخصیت در زبان عامه معانی مختلفی دارد اما در روانشناسی شخصیت به مجموعه ویژگی های جسمی، روانی و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز کند، تعلق میگیرد و یا به بیان دیگر شخصیت بر حسب تأثیری که بر دیگران می گذاریم تعریف می شود .یعنی همان چیزی که در نظر دیگران به نظر می رسد باشیم. در واقع ویژگی ها و جنبه قابل رویت ما که بر دیگران تاثیر می گذارد.مطالعه و شناخت شخصیت هم از جنبه ارضای حس کنجکاوی و هم از نظر روابط متقابل اجتماعی و هم برای والدین به جهت آگاهی از ویژگی های شخصیتی کودکان اهمیت دارد. چون نحوه برخورد و رفتار با فرزندان را در دوره های مختلف رشد تعیین می کند. همچنین برای معلمان این شناخت میتواند در چگونگی برخورد و حتی چگونگی عرضه کردن اطلاعات درسی به شاگردان در سنین مختلف گزینه خوبی باشد و در نهایت این شناخت می تواند برای پیشگیری از برخی مسائل رفتاری و اخلاقی نیز مورد استفاده قرار گیرد.
در ابتدا به بررسی شخصیت می پردازیم:
پر واضح است که هرکسی شخصیت دارد ما بارها و بارها در زندگی روزمره خود از این اصطلاحات استفاده کرده ایم و یا شنیده ایم که کسی شخصیت عالی دارد یا شخصیت فلان فرد غیر قابل تحمل است و … . در حقیقت همه چیز به شخصیت ما و شخصیت افرادی که با آنها تعامل میکنیم بستگی دارد .به طور مثال اگر کسی به نظر شما شخصیت خوبی داشته باشد احتمالا یک فرد مهربان ، خوش برخورد و خوشایند است و همنشینی با او حس خوبی را در شما ایجاد کرده که به این نتیجه رسیده اید . بنابراین به راحتی می توانید با او کنار بیاید و او را به عنوان دوست انتخاب کنید یا اگر مدیر جایی باشید او را استخدام خواهید کرد. در حقیقت بر اساس شخصیت او تصمیم گرفته اید. یا اگر کسی به نظر شما شخصیت غیر قابل تحملی دارد احتمالاً پرخاشگر، نامهربان و برای شما ناخوشایند بوده و طبیعتاً دوست ندارید با او همکلام شوید و از او دوری میکنید. این در حالیست که شما درباره شخصیت دیگران قضاوت کرده اید … . مطمئن باشید که آنها هم در مورد شخصیت شما قضاوت می کنند. بد نیست قبل از اینکه دیگران در مورد شما قضاوت کنند خودتان این کار را انجام دهید.
تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که شما چه شخصیتی دارید؟
اغلب وقتی میخواهیم خودمان یا دیگران را توصیف کنیم از واژه شخصیت استفاده میکنیم و همگی معتقدیم که معنای آن را خوب میدانیم. آدامز اظهار داشت که:” اگر وقتی از واژه “من” استفاده می کنیم، مقاصد خود را بررسی کنیم، می توانیم برداشت خوبی از معنی شخصیت داشته باشیم.” یعنی وقتی می گویید من ، در واقع تمایل و نفرت ها، ضعف ها و قوت ها، ترس ها و نگرانی های خود را خلاصه می کنید. واژه من همان چیزی است که شما را مجزا از دیگران تعریف می کند. به طور کلی موضوع شخصیت به قدری پیچیده است که به سادگی نمیتوان آن را توصیف کرد، زیرا افراد در موقعیت های مختلف و با افراد متفاوت بسیار تغییر پذیر و پیچیده برخورد می کنند.
حال برای کمک به شما در تعیین شخصیت خود فهرستی از ۳۰ صفت را ارائه می کنیم تا بتوانید شخصیت خود را بهتر بشناسید. کافیست از بین این صفات هر کدام که در مورد شما صدق میکند را برای خود یادداشت کنید. این صفات از آزمون فهرست صفت استخراج شده است. در حقیقت در آزمون فهرست صفت، ۳۰۰ صفت برای توصیف شخصیت ارائه می شود که ۳۰ صفت اصلی آن در اینجا در اختیارتان قرار می گیرد تا کمی بیشتر با شخصیت خود آشنا شوید:
اغلب وقتی از واژه شخصیت استفاده می کنیم به ویژگی های پایدار و قابل پیش بینی اشاره داریم . همانطور که می دانید شخصیت انعطاف پذیر است، اما به طور کلی در برابر تغییرات ناگهانی مقاوم بوده، به طور مثال می دانیم دوستی که شخصیت آرامی دارد میتواند در مواقع دیگر تحریکپذیر، عصبی یا تندخو باشد و شخصیت او با توجه به موقعیت تغییر کند. اما در بیشتر مواقع چون آرام است از نظر ما دارای چنین شخصیتی است. بنابراین، این تعریف منحصر به فرد بودن انسان را در بر دارد.
چگونه شخصیت شکل میگیرد؟
همانطور که گفتیم شخصیت مجموعه ای از ویژگی های جسمی، روانی و رفتاری در افراد است. بنابراین عواملی که به وجود آورنده این ویژگی ها به شمار میآیند در واقع عوامل به وجود آورنده شخصیت نیز هستند. بخشی از این ویژگی ها یعنی ویژگی های جسمی ساخته وراثت و بخش دیگر آن حاصل عوامل اجتماعی یا محیطی است.
عوامل وراثتی به وجود آورنده ویژگی های جسمی هستند و عوامل محیطی زمینه ساز رشد و توسعه جنبه های وراثتی و ایجاد کننده بسیاری از خصوصیات اکتسابی شخصیت می باشند. تعیین اینکه کدام یک از این دو عامل نقش پررنگ تری در ایجاد شخصیت دارد کاری غیر ممکن است، اما بدیهی است که شخصیت هر فرد حاصل تعامل و تاثیر متقابل هر دو عامل می باشد.
سنگ بنای اولیه شخصیت هنگامی گذاشته میشود که یک اسپرماتوزوئید یعنی سلول جنسی نر با یک اووم یعنی سلول جنسی ماده ترکیب میشود و سلول تخم را به وجود می آورد.هر سلول تخم حاوی ۲۳ کروموزوم از مادر و ۲۳ کروموزوم از پدر است که این کروموزوم ها از طریق ژن هایی که روی آنها قرار دارند ناقل صفات مختلف والدین به فرزندان هستند. از این ۲۳ جفت کروموزوم تنها جفت آخر تعیین کننده جنسیت است. ژن ها انتقال دهنده صفات هستند که بسیار با ثبات اند و تنها در صورتی در آنها تغییر ایجاد می شود که جهش و تغییرات حاد محیطی اتفاق بیفتد. دستگاه عصبی انسان نیز که از طریق تکانه های عصبی، اداره کننده فعالیت های انسان است، میتواند در تفاوت میان شخصیت ها موثر باشد. پائولوف فیزیولوژیست مشهور روسی تفاوت های شخصیتی را بر حسب فرآیندهای برانگیختگی و بازداری توجیه کرده است. به عقیده او:
- اگر برانگیختگی و بازداری هر دو قوی و متحرک وپر نوسان باشند شخصیت حاصله مزاج دموی خواهد بود.
- اگر هر دو فرآیند متعادل و راکد باشند شخصیت حاصله مزاج بلغمی خواهد بود .
- اگر هر دو کند و راکد، هر دو ضعیف یا هر دو پر نوسان و متحرک باشند شخصیتی که نتیجه میشود مزاج سودایی
- و در نهایت اگر برانگیختگی بیشتر از بازداری یعنی هر دو نامتعادل باشند شخصیت حاصله مزاج صفراوی خواهد بود .لازم بذکر است در مورد صحت نظر پاولف در مورد شخصیت های انسانی جای بحث و تردید است.
در این بین نقش هورمون ها را نمی توان نادیده گرفت زیرا هورمون های گوناگون در تعیین و شکل دهی شخصیت بسیار تاثیرگذارند. غالب این هورمون ها که ترشحات غدد درون ریز هستند کنترل رشد جسمی و حتی خلق و خوی انسان را به عهده دارند. غدد درون ریز غددی هستند که ترشح خود را مستقیماً وارد جریان خون می کنند. اما ویژگی های وراثتی برای رشد و تحقق یافتن به زمینه های مناسب نیاز دارند که چنین زمینههایی را محیط فراهم می آورد. اگر فرد از نظر ویژگی های وراثتی برجسته و ممتاز باشد اما در محیطی نامناسب قرار گیرد توانایی های ارثی او امکان کمتری برای شکوفا شدن پیدا خواهند کرد .محققان در بررسی های گوناگون به این نتیجه رسیدند که محیط و وراثت هر دو در ایجاد شخصیت به طور متقابل سهم دارند و نمی توان تمایز مشخصی از نظر میزان تاثیر آنها بر شخصیت انسان قائل شد.
ارزیابی شخصیت
از آنجا که متخصصان بالینی فقط با ارزیابی شخصیت می توانند اختلال ها را تشخیص دهند، روند درمان نیز بر اساس ارزیابی تعیین میشود .در حقیقت ارزیابی کردن یعنی سنجیدن.
- شیوه های ارزیابی شخصیت باید پایا و معتبر باشند.
پایایی عبارت است از تداوم پاسخ به وسیله ارزیابی. در واقع اگر آزمون یکسانی در دو روز مختلف انجام شود و آزمون شونده دو نمره بسیار متفاوت کسب کند این آزمون را نمی توان پایا دانست. زیرا نتایج آن بی ثبات هستند و هیچ کس نمی تواند برای ارزیابی مناسب شخصیت فرد به این آزمون اتکا کند. معمولاً وقتی آزمونی دوباره اجرا می شود اندکی اختلاف در نمرات یافت میشود اما اگر این اختلاف زیاد باشد در این صورت احتمالاً اشکالی در این آزمون یا روش نمره گذاری آن وجود دارد.
اعتبار نیز به این موضوع اشاره دارد که آیا یک وسیله ارزیابی آنچه را که قصد دارد، ارزیابی میکند یا خیر ؟
یعنی آیا یک آزمون وسواس واقعا وسواس را ارزیابی میکند؟ اگر آزمونی آنچه را که ادعا میکند ارزیابی می کند، ارزیابی نکند، در این صورت معتبر نیست و نمی توان از نتایج آن برای پیش بینی رفتار استفاده کرد. همچنین نتیجه ارزیابی شخصیت میتواند تحت تاثیر جنسیت و هویت قومی فرد و نگرش ها و عقاید اجرا کننده آزمون قرار گیرد.
امروزه برای ارزیابی شخصیت از پرسشنامه های خودسنجی یا عینی، شیوه های فرافکن، مصاحبه های بالینی، روش های ارزیابی رفتار و روش های نمونه گیری از فکر و تجربه استفاده می کنند.
- شیوه های ارزیابی از نظر میزان عینی بودن یا ذهنی بودن، تفاوت دارند. بعضی از شیوه ها کاملاً ذهنی هستند. بنابراین در معرض سوگیری قرار میگیرند و نتایجی که از شیوه های ذهنی به دست می آیند ممکن است به خاطر ویژگی های شخصی فردی که ارزیابی را انجام میدهد، تحریف شود.
- آزمونهای عینی، ابزاری خودگزارشدهی هستند که شامل مجموعه استانداردی از سؤالات یا جملات میباشند که آزموندهنده بر اساس یک رشته گزینهها به آنها پاسخ میدهد. بسیاری از آزمونهای عینی به صورت درست/غلط یا بله/خیر انجام میشوند. در برخی دیگر نیز از یک مقیاس ابعادی از کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم استفاده میشود.
- شیوه فرافکن، روشی است که برای کارکردن با افرادی که از لحاظ هیجانی آشفته هستند ساخته شده و برای کشف شیوههای رفتار کردن افراد از طریق مشاهده رفتار آنان در موقعیتی که پاسخ خاصی را فرانمیخواند یا بر نمیانگیزد به کار برده می شود. آزمون های فرافکن با الهام گرفتن از تاکید زیگموند فروید بر اهمیت ناهوشیار سعی دارند بخش نادیدنی شخصیت ما را کاوش کنند. در این آزمونها از ابزار خودگزارشی استفاده نمیشود و آزموندهنده در واکنش به یک محرک مبهم یا بدون ساخت، پاسخی ارائه میدهد. تعبیر نتایج آزمون های فرافکن ذهنی است و این آزمون ها از نظر پایایی و اعتبار چندان بالا نیستند با این حال از این گونه آزمون ها برای مقاصد ارزیابی و تشخیصی، بسیار استفاده می شود. لازم به ذکر است که ارزیابی برای مقاصد تشخیصی و درمانی نباید صرفاً تنها بر یک روش استوار باشد. به صورت ایده آل برای فراهم کردن دامنه ای از اطلاعات در مورد یک نفر باید از روش های ارزیابی متعددی استفاده کرد.
مهمترین آزمونهای عینی:
آزمون شخصیتسنج چندوجهی مینهسوتا (MMPI-2)( اصلاح شده و امروزی شده ی MMPI)
این آزمون پرمصرف ترین آزمون روانشناختی دنیا است که به بیش از ۱۴۰ زبان زنده ترجمه شده است و شامل ۵۶۷ عبارت است که فرد با زدن گزینه درست یا غلط به آنها جواب میدهد. این عبارات شامل سلامت جسمانی و روانشناختی، نگرش های سیاسی و اجتماعی ، عوامل تحصیلی، شغلی، خانوادگی وزناشویی و گرایش های رفتار روان رنجور و روان پریش است.
مقیاس های بالینی این آزمون ویژگی های شخصیت نظیر نقش جنسیتی، حالت دفاعی، افسردگی، هیستری، پارانویا، خودبیمارانگاری و اسکیزوفرنی را ارزیابی می کنند. از این آزمون در بزرگسالان به عنوان ابزار تشخیصی برای ارزیابی مشکلات شخصیت و همچنین مشاوره شغلی و شخصی استفاده میشود .
در سال ۱۹۹۲ تعداد سوالات این آزمون از ۵۶۷ به ۴۷۸ سوال برای استفاده در مورد نوجوانان کاهش یافت تا وقت و تلاش لازم برای اجرا کردن آن کاهش یابد. با این حال هر دو فرم این آزمون نقاط ضعفی دارند که یکی از آنها طولانی بودن است و پاسخ دادن به این تعداد وقت گیر بوده و این امر باعث میشود تا علاقه و انگیزه فرد برای پاسخ دادن به این آزمون کاهش یابد. با این وجود این آزمون همچنان ابزار تشخیصی با ارزشی به شمار میآید و با وجود طولانی بودن آزمون معتبری است چون افراد روان پریش را از افراد روان رنجور و اشخاص آشفته را از سالم متمایز می کند.
نسخه تجدید نظر شده پرسشنامه شخصیتی نئو (NEO-PI-R)
آزمون نئو نوعی خودسنجی ویژگیهای شخصیت است که مبتنی بر مدل پنج عاملی است. این آزمون را مککری و کاستا تعبیه کردهاند. پنج عامل شامل روانرنجورخویی (Neurotisism)، برونگرایی (Extraversion)، گشودگی به تجربه (Openness to Experience)، توافقپذیری (Agreeableness) و وجدان گرایی (Conscientiousness) میشود. هر یک از این پنج عامل دارای شش جنبه یا صفات شخصیت است. در کل ۳۰ صفت شخصیتی در این آزمون سنجیده میشود.
پرسشنامه چند محوری بالینی میلون ۳ (MCMI-III)
این آزمون که توسط تئودور میلون ایجاد شد، گسترهای از اطلاعات مربوط به شخصیت، سازگاری هیجانی و نگرش افراد را میسنجد.
پرسشنامه ۱۶ عاملی کتل (۱۶PF)
کتل ۴۵۰۵ صفت مشخص شده توسط آلپورت و اودبرت را به ۱۷۱ رگه محدود کرد. سپس رگهها را با استفاده از روش آماری تحلیل عاملی، به ۳۶ بعد تقلیل داد. در نهایت این ابعاد را با تحلیل عاملی مجدد، به ۱۶ عامل کاهش داده و پرسشنامه ۱۶عاملی را عرضه کرد. عوامل این پرسشنامه به دو دسته عوامل مرتبه اول و مرتبه دوم تقسیم میشود.
پرسشنامه شخصیتی آیزنک (EPQ)
این پرسشنامه، سه بعد را اندازه میگیرد: برونگرایی در برابر درونگرایی، روانرنجورخویی در برابر ثبات هیجانی و روانپریشخویی در برابر کنترل تکانه.
آیزنک عقیده داشت این عوامل تحت تأثیر وراثت هستند. به همین دلیل آنها را در طول زمان باثبات میدانست و سعی در اندازهگیری آنها داشت.
تیپنمای شخصیتی مایرز-بریگز (MBTI)
این آزمون توسط ایزابل مایرزبریگز و مادرش کاترین بریگز به وجود آمد و بر اساس تیپهای شخصیت نظریه یونگ طراحی شده است. هدف آنها از ایجاد آزمون مایرز- بریگز شناسایی تیپهای شخصیتی افراد و گروهها بود. این آزمون ۴ جفت مفهوم اصلی دارد که هر جفت دارای دو مفهوم متضاد است. این چهار بعد عبارتند از: درونگرایی در برابر برونگرایی، حسی در برابر شهودی، تفکر در برابر احساس، و قضاوت در برابر ادراک.
در مجموع ۱۶ تیپ شخصیتی از ترکیب این ابعاد بهدست میآید.
مهمترین آزمونهای فرافکن
آزمون لکههای جوهر رورشاخ
این آزمون در سال ۱۹۲۱ توسط روانپزشک سوئیسی هرمن رورشاخ ساخته شد که از دوران کودکی مجذوب لکه های جوهر شده بود. این آزمون حاوی ۱۰ کارت است که روی هر کارت، یک لکه جوهر وجود دارد. این لکهها قرینه هستند. پنج کارت سیاه و سفید با سایههای خاکستری و پنج کارت رنگی هستند. آزمودنی با دیدن هر کارت، تصویری که میبیند را توصیف می کند. در اینجا پاسخ درست و غلط وجود ندارد. سپس این کارت ها برای بار دوم به آزمون شونده نشان داده میشود و روانشناس سوال های خاصی را درباره پاسخ های قبلی می پرسد. روانشناس در طول جلسه آزمون، رفتار آزمون شونده را مشاهده میکند و به حالت های بدن آزمون شونده و به واکنش هایی که به لکه جوهر خاص، نشان میدهند و نگرش کلی او توجه و پاسخ های او را تعبیر می کند.
آزمون اندریافت موضوع (TAT)
این آزمون در سال ۱۹۳۵ توسط مورگان و هنری موری، ساخته شد. هدف از این آزمون، افشای خصوصیات شخصیتی بنیادی افراد است. این کار به کمک تفسیر تخیلات و تصورات افراد در مورد مجموعهای از تصاویر، صورت میگیرد. آزمون اندریافت موضوع از ۱۹ تصویر مبهم که یک یا چند نفر را نشان می دهد و یک کارت سفید تشکیل میشود. این تصاویر از نظر رویداد هایی که نشان میدهند مبهم هستند و میتوان آنها را به چند طریق تعبیر کرد. از افرادی که این آزمون را انجام میدهند خواسته میشود داستانی را درباره افراد و اشیای موجود در تصویر بسازند و شرح دهند که چه چیزی به موقعیت نشان داده شده منجر شده . این افراد به چه چیزی فکر میکنند، چه احساسی دارند و نتیجه احتمالی آن چه خواهد بود.
مصاحبه های بالینی
علاوه بر آزمون های روانشناختی که برای ارزیابی شخصیت مورد استفاده قرار می گیرد، اغلب از مصاحبه های بالینی را نیز استفاده میشود.در مصاحبه دامنه وسیعی از رفتارها احساسها و افکار فرد را می توان بررسی کرد که نشانگر دل مشغولی ها، طرز نگرش و طرز رفتار اوست .لازم به ذکر است که تعبیر مطالب مصاحبه، ذهنی بوده و میتواند تحت تاثیر گرایش نظری و شخصیت مصاحبهگر قرار گیرد با این حال مصاحبه بالینی ابزار مفیدی برای ارزیابی شخصیت است.
ارزیابی رفتار
در این روش مشاهده گر رفتار فرد را در موقعیت خاصی ارزیابی می کند. هرچه مشاهدهگر فرد مورد ارزیابی را بهتر بشناسد ارزیابی او دقیق تر خواهد بود.
نمونه گیری از فکر و تجربه
در این روش ارزیابی، نمونه گیری از افکار فرد به طور منظم ثبت شده تا در یک دوره زمانی نمونههایی فراهم شود. چون افکار، تجربیات خصوصی فرد هستند و نمی توان آنها را دید و تنها کسی که می تواند این نوع مشاهده را انجام دهد خود فردی است که افکارش مورد بررسی قرار میگیرد بنابراین در این روش مشاهده گر و فردی که مورد مشاهده قرار می گیرد در واقع یک نفر است.
با همه این تفاسیر شاید بتوانیم بگوییم که شخصیت مجموعهای از ویژگیهای بادوام و منحصر به فرد است که امکان دارد در پاسخ به موقعیت های مختلف تغییر کند البته که این تعریفی نیست که همه روانشناسان با آن موافق باشند و لازم است ببینیم هر نظریه پرداز شخصیت از این اصطلاح چه منظوری دارد در مقالات بعدی به تعاریف نظریه پردازان شخصیت خواهیم پرداخت.
خیلی جالب بود !! و البته کمی تخصصی به نظرم 🙂
مقاله خوبی بود ممنون از اطلاعاتی که دادید