روانشناسی فراخود

توسعه دانش و روش

کتاب ۷ عادت مردمان موثر

کتاب 7 عادت مردمان موثر

خلاصه ی آزاد:

نویسنده : استفان کاوی
ترجمه : گیتی خوشدل
نشر: پیکان
کتاب هفت عادت مردمان موثر به ۱۸ زبان ترجمه و بیشتر از  ۱۵ میلیون نسخه در سراسر جهان فروش داشته است. هفت عادت از دسته ی کتابهای خودیاری است( کتاب خودیاری، کتابی است که با هدف آموزش حل مشکلات فردی نوشته شده است.)
استفان کاوی، نویسنده ، تاجر  و سخنران انگیزشی آمریکایی بود. کاوی علاوه بر نوشتن این کتاب ۷ کتاب دیگر نیز در زمینه ی خودیاری نگاشته است که از جمله ی آنها می توان به عادت هشتم که در ادامه ی همین کتاب نوشته شده است اشاره کرد.
کاوی برای نوشتن این کتاب به بررسی کتابهای ۲۰۰ سال پیش آمریکا که بر مبنای علم موفقیت نوشته شده بودند پرداخت و متوجه شد که تقریبا تمام مطالب ۱۵۰ سال نخست به (منش) انسان توجه داشته اند. به ویژگی هایی بنیادی مانند سختکوشی،شرافت،تواضع،تعهد،تفکر و محبت و… . حال آن که این توجه در ۵۰ سال اخیر به اخلاقیات که بیشتر به شخصیت انسان ارتباط می یافت،معطوف شده بود به این مفهوم که تمرکز عمدتا بر فنون و تکنیکهای ظاهر روابط و روش هایی جهت ایجاد گرایش ذهنی مثبت بود.

پس کاوی برآن شد تا کتابی علمی بر مبنای هر دوی این اخلاقیات بنویسد!

« نکته : اگر اخلاقیات (شخصیت) برپایه ی اخلاقیات (منش) استوارنشده باشد در انسان الگوی مداخله، تزویر و ریا ایجاد می‌کند. »

کاوی بسیار به قانون کاشت، داشت و برداشت معتقد بود و کتاب پیش‌رو حاصل این شیوه ی تفکر اوست. در واقع کاوی از خواننده می‌خواهد هفت عادت را در وجودش بکارد و با تمرین و ممارست به نتیجه‌ی فوق العاده‌ای دست پیدا کند.

عادت:

برای فهم بهتر کتاب باید ابتدا بدانیم عادت چیست؟
عادت اصلی درونی شده است، درواقع عادت عبارت است از:
 نقطه ی تماس دانش،مهارت،اشتیاق.
دانش یعنی بدانیم چه کاری را باید انجام دهیم؟
مهارت یعنی به چه شیوه ای باید کار را انجام دهیم؟
اشتیاق یعنی میل و انگیزه برای انجام آن کار داشته باشیم.
(اگر هر یک از این سه رکن وجود نداشته باشد ما با یک عادت مواجه نیستیم.)
به نقل از کاوی این (هفت عادت) اساسی و بنیادی اند، نه هفت اختیار انتخابی و همه ی انسان های موثر و کارآمد صاحب این هفت عادتند، زیرا این عادت ها به درمان ریشه ای مشکلات مزمن می‌پردازد . مجال های هیجان انگیزی که میتوانند قدرت درون و خلاقیت انسان را شکوفا و نمایان سازد . تاثیر این عادت ها چنان بدیهی است که به محض خوانش کامل کتاب می بینید قابل چون وچرا نیستند زیرا جوهر قوانین طبیعی حاکم بر زندگی اند.

عادت اول: عامل باشید (کنشگر باشید و کنترل زندگیتان را به عهده بگیرید!)

زبان افراد واکنشیزبان افراد عامل
کاری از دستم ساخته نیستاکنون چاره ی دیگری می اندیشم
من اینطورهستممی توانم نگرش دیگری را انتخاب کنم
مجبورم به آنجا برومانتخاب میکنم به آنجا بروم
ای کاش می شد که …من آن را به وجود می آورم

سه نظریه جبرگرایی ( توجیه افراد واکنشی ):

  • جبرگرایی ژنتیک : آن چه هستید حاصل پدر و مادر و اجداد شماست.
  • جبرگرایی روانی : آن چه هستید حاصل نوع تربیت شماست.
  • جبرگرایی محیطی : آن چه هستید حاصل محیط و شرایط زندگی شماست.

«اگر شخصی نتواند صادقانه بگوید آن چه امروز هستم حاصل انتخابهای دیروز من است، اکنون نیز        نمی‌تواند بگوید دیگر گونه انتخاب و زندگی می‌کنم»

عادت دوم : ذهناً از پایان آغاز کنید! ( قبل از انجام هر کاری از ابتدا تا انتهای آن را ذهنتان مجسم کنید! )

مفهوم این عادت این است که ابتدا به روشنی مقصدتان را در ذهن تجسم کنید تا بدانید می‌خواهید به کجا برسید. تصویر ذهنی شما باید تا جای ممکن واقعی و پیوسته باشد. مانند ناظر ساختمانی که هر روز طبق نقشه ی ساختمان  بر روند کار نظارت دارد و درباره ی جزئیات کار تصمیمات جدید اتخاذ می‌کند.
در اهمیت تصویر سازی ذهنی ضرب المثلی هست که می‌گوید: « دوبار آدرس بپرسی بهتر از این است که یک‌بار گم شوی!»
آفرینش به دو صورت مادی(فیزیکی) و ذهنی انجام می شود و هر آفرینش مادی و فیزیکی بدنبال آفرینش ذهنی پدید   می‌آید.
این عادت می گوید :

  • برنامه ی خود را بنویسید.
  • فلسفه و نظام ارزش خود را تعیین کنید.
  • رسالت شخصی(اهداف)خود را در ذهنتان هک کنید.
  • خود را برای اتفاقات گذشته تان محدود نکنید بلکه از قوه تخیل برای دستیابی به توانایی خود استفاده کنید.

هدف عادت دوم ایجاد کانونی محوری است که بر مدارسلسله ای ازاصول و ارزش‌ها که توسط خود شخص تعیین شده میچرخد.
برای فهم بهتر خاکسپاری خود را تجسم کنید!
دوست دارید دوستان و اقوامتان درباره ی شما چه بگویند؟
چگونه در یادها باقی بمانید؟
می‌خواهید برای انجام چه کاری در این دنیا در ذهن باقی مردم ماندگار شوید؟
حال بعد از تامل و یافتن جوابها و شناخت اهداف بزرگ و بلند مدت خود می توانید طبق آموزه های ذکر شده در کتاب جدولی تهیه کنید و کارها و اهدافتان را هم سو کرده ، سپس طبق آن قدم های بعدی را بردارید.

عادت سوم :نخست امور نخست را قرار دهید (تاثیر گذاری ابتدا کارهای مهم را انجام دهید!)

در این عادت می آموزید چگونه به مسائل غیر ضروری نه بگویید زیرا با این کار به مهم ترین امور آری گفته و پاسخ مثبت می دهید.
برای اجرای درست این عادت به دو سوال زیر پاسخ دهید.

  • یک عمل را نام ببرید که اکنون آن را انجام نمی‌دهید و اگر به طورمنظم و پیوسته به آن بپردازید در زندگی شخصی‌تان تغییری مثبت و بسیار مهم بوجود می آورید.
  • یک عمل را نام ببرید که اکنون آن را انجام نمی دهید و اگر به طورمنظم و پیوسته به آن بپردازید در زندگی شغلی و حرفه ای‌تان تغییری مثبت و مهم به وجود می آورید.

حال تا حدودی متوجه می شوید که الویت های مهم زندگیتان را قربانی چه امور غیر ضروری کرده اید.
نویسنده در این بخش با آموزش های کاربردی به شما یادآور می شود که چه مسائلی در دسته الویت ها و چه موضوعاتی در دسته ی کار های غیرضروری طبقه بندی می شوند و شما را در جهت پیش برد الویت ها و اهدافتان یاری میکند.

عادت چهارم : برنده/برنده بیندیشید.

مفهوم این عادت این است که همواره جویای منافع متقابل دو یا چند جانبه باشید.
در این عادت رقابت جایی ندارد، زیرا در عادت برنده/ برنده ی کار گروهی، همکاری و بردِ همه‌ی کسانی که در آن ذینفع هستند الزامی است. در این عادت به جای کلمه ی «من» از کلمه «ما» استفاده می کنیم.
عادت برنده/ برنده در تقابل با عادت برنده/بازنده قرارمی گیرد.
گمان کنید شما و فرد دیگری در محیطی قرار دارید که فقط یک کیک برای خوردن وجود دارد. اگر رویکرد شما برنده/بازنده باشد هر دو برای داشتن کل کیک تلاش می کنید تا سهمی به دیگری نرسد، در این صورت احتمالا در حین تصاحب کیک کل آن از بین می رود و رویکرده برنده/بازنده تبدیل به رویکرد بازنده/بازنده می شود.
«ذهنیت برد/برد یا برنده/برنده آن ذهنیتی است که همیشه تلاش می کند تا راه حلی در خور سلایق و خواسته های طرفین معامله پیدا کند. بزرگترین منفعت چنین طرز تفکری ایجاد یک رابطه ی پایدار و خلق اعتماد بین طرفین است که نتیجه ی شگفت انگیز پیشرفت همگانی را در پی دارد.»
اگر هر رابطه را یک حساب بانکی احساسی در نظر بگیرید هرچه موجودی حساب بیشتر شود (اعتماد) طرفین نیز بیشتر می شود. مواردی که موجود حساب را بالا می برند شامل یافتن یک راه حل برد/برد در معامله، عمل کردن به وعده های داده شده، همدلی کردن به طرف مقابل و…است.

عادت پنجم : نخست گوش فرا دهید سپس بخواهید به شما گوش کنند.

عادت پنج یعنی بگذار اول من به تو گوش کنم این درحالی است که اکثر مردم برعکس عمل می کنند و می خواهند اول خودشان حرف بزنند. وقتی هر دو طرف بخواهند با هم حرف بزنند مونولوگ جمعی ( گفتگوی مرده ) شکل می گیرد و هر دو نفر چیزی از حرفهای یکدیگر نمی فهمند.
عادت پنجم می گوید

  • نخست گوش کنید آن گاه نظرتان را بگویید
  • نخست خودتان دیگری را درک کنید تا درک شوید.

کاوی می گوید اگر بدون شنیدن کامل حرفهای طرف مقابل شروع به توصیه کردن کنیم از جانب او پذیرفته نمی شود چراکه ما تنها در صورتی قضاوت دیگران را می پذیریم که مطمئن باشیم آن ها واقعا از شرایط ما مطلع هستند.
نویسنده به شما میگوید اگر می خواهید به عنوان مشاوری خوب شناخته شوید و مورد اعتماد و احترام قرار بگیرید باید بتوانید دلسوزانه گوش کنید.

سوال اینجاست که دلسوزانه گوش دادن به چه معناست؟

دلسوزانه شنیدن یعنی فعال بودن، تکرار کردن حرفهای فرد مقابل با کلماتی تایید کننده و بازتاب احساس او شدن.
تقویت این توانایی نیازمند تغییر الگوی « من گوش میدهم تا بتوانم جواب بدهم » به «من گوش میدهم تا بتوانم واقعا طرف مقابل را درک کنم » است.

عادت ششم : سینرژی (انرژی گروهی ایجاد کنید)

سینرژی یعنی چند منبع یا ظرفیت کنار هم قرار بگیرند و منبع یا ظرفیت جدیدی را بوجود آورندکه فراتر از حاصل جمع آن منابع و ظرفیت هاست.
برای فهم بهتر به مثال زیر توجه کنید:
دو پسر با قدهای ۱۵۰ و ۱۶۰ را درنظر بگیرید که میخواهند از درختی میوه بچینند اما دست هیچ کدام به تنهایی به میوه ها نمی رسد. وقتی با همکاری هم یکی روی شانه ی دیگری می ایستد می توانند از درختی با ارتفاع بیش از دو متر میوه بچینند. این ظرفیت بوجود امده که قبلا نبود سینرژی نام دارد.
عادت ششم جنبه ی خلاق عادت پنجم است در اینجاست که خلاقیت خود را به کار می گیرید و راه حل های تازه تر و بهتری را جستجو می کنید.
سینرژی واقعی زمانی بین مردم شکل می گیرد که آن ها به یکدیگر گوش دهند ، یکدیگر را درک کنند و از مشارکت هم برای خلق ظرفیتی جدید استفاده کنند.
ایجاد سینرژی با دیگران یعنی ارزش نهادن بر تفاوت ها و احترام متقابل. هر انسانی دنیا را از منظر خود می بیند و توانایی به خصوصی دارد. با ایجاد سینرژی می شود ضعف های فردی را پوشش داد و به منافع بزرگتری رسید.

عادت  هفتم : اره را تیز کن (بازسازی خویشتن)

فرض کنید  فردی ساعتها وقت خود را صرف اره کردن درختان کرده و به شدت خسته است.از او می پرسید چرا چند دقیقه را صرف تیز کردن اره نمیکنی تا کارت با سرعت بیشتر و بازدهی بالاتر پیش رود.در جواب می گوید : وقت ندارم! مگر نمیبینی باید درختان را اره کنم!

عادت هفتم به معنای ایجاد فرصت برای تیز کردن اره یا بازسازی خویشتن است.به گفته ی نویسنده اگر به طور منظم به عادت هفتم بپردازید خود به خود خودش عادت دیگری را نیز در وجودتان پرورش داده اید.
عادت هفتم عبارت است از ایجاد تعادل میان چهار بعد وجود( جسمانی ، ذهنی ، معنوی ، اجتماعی )

  • بعد جسمانی (مراقبت موثر از جسم و توجه شایسته به تن)
  • بعد معنوی (توجه به نظام ارزشی که بصورت درونی انتخاب کرده اید.)
  • بعد ذهنی (آموزش ژرف و پیوسته و گسترش دائمی ذهن)
  • بعد اجتماعی (ارتباط سرشار از همدلی و خلاقیت و…)

پس: «آگاهانه برای استراحت و دریافت نیروی تازه وقت بگذارید.»

به پایان خلاصه ی کتاب رسیدیم در نهایت برای اثرگذاری بیشتر این کتاب با توجه به تمرینات فوق العاده کاربردی توصیه شده توسط نویسنده به شما خواننده ی عزیز پیشنهاد می کنیم کتاب را به طور کامل بخوانید.

دیدگاه‌ها ۱